عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنهاها و آدرس loverose.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1106
:: کل نظرات : 37

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 475
:: باردید دیروز : 541
:: بازدید هفته : 1127
:: بازدید ماه : 3000
:: بازدید سال : 71589
:: بازدید کلی : 229810

RSS

Powered By
loxblog.Com

روح . چن . جن . ارواح . شیطان . خدا . ترسناک

شب هایم درد می کند
پنج شنبه 30 مرداد 1393 ساعت 17:27 | بازدید : 638 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

شـــب هایم عجیب درد میکند . . . !
حتی دردهایم هم درد میکند . . . !
ایــن روزها از جـــنس دردم . . .
عـــلاجی نیست . ..
بــاکی نیست . . .
پر دردی هم عــالمی دارد . . .
” درد ” خودش درد ندارد . . .
این بـــی هــــمدم بودن است که درد را به رخ آدم میکشد . . .
ســرم درد میکند از این هــمه ســـردرگمی . . .
از این هـــمه سرگرمی های پـــوچ . . .
چشــمانم سوز دارد . . .
نــــه سوز سرما ! نه !
بلکه چـــشمانم میسوزد از این هــــمه آلـــودگی فکر و ذهن . . .
کــاش دنیـــا هم مکثی میـــکرد . . .
کــاش دنیـــا هم سرعت گیر داشت . . .
کــاش توقف میکرد انـــدکی در برابر غـــم هایم . . .
هه انگار عـــادت کرده ام به غصه خوردن . . . !
از تمام شیـــرینی های دنـــیا , این غـــصه ی تـــلخ بود که نصیب مــــن شد . . .
از بچگی “تلخی” را دوست داشتم . . .
امـــا نه تا این حد که تـــمام زنــــدگیم بشود یـــک تـــلخی بـــــــی پایان . . .
اما باز هم به خودم افــتخار میکنم که تا به حال قــهوه تلــخ غـــم هایم را به هـــیچکس تعارف نکردم . . .
همـــیشه تلخی هایم را در پس شیــــرینی لــــبخند قـــایم کرده ام . . .
لبخند را هدیه دادم به دیـــگران و غـــم هایم را برای یـــادگـــاری پیش خودم نگه داشته ام . . . !
در زنـــدگی از کسانی که تـــوقع داشتم هـــیچ نـــدیدم …
شــــاید . . .
شاید به خاطر همین است که اکنون همانند لــاک پــشت در خودم قایم میشوم و مسیر زندگی را آهسته و با احتیاط طی میکنم . . .
مـــــن از غــریبه ها نـــمی ترسم . . .
بلکه از غــریبه های آشـــنا مـــی ترسم . . .
آن هایی که زمانی آشـــنا بودند ولی “غریبه” رفـــتند . . .
در زنـــدگی دشمن ها چه نــــزدیک و دوست ها چه دورند . . . .
و بـــدخواهان چه بســـیار هستند و طــرفداران چه کـــم . . .
شـــاید تــــنهایی ما انسان ها از این دور بـــودن ها و کم بـــودن هاست . . .
امـــا به راستی به چه کـــسی میتوان اعتماد کرد ؟
به چه کســی میشود نــزدیک شد و بعد پشیمان نشد ؟
آیـــا دیگر اعـــتباری برای انسانیت هست ؟
دلـــم گرفته است از این همـــه بـــی وفــایی . . .
بــــی اعتمادی . . .
بـــی اعــتباری . . .
چـــرا تا وصـــال هست جــــــــدایـــــــــی ؟
چـــرا تا رضـایت هست خیــــــانـــت ؟
چـــرا تا لـــبخند هست اخــــم ؟
چـــرا روز به روز قیمت اجناس بالا میرود ، ولی ارزش انسان ها پــــایـــین . . . ؟
دیگر خســـته شده ام از این همه تــظاهر…دورویی و حیــــله . . .
از این هــمه نـــــقاب های بــــره مانند که صورت گـــرگ را پـــوشش می دهد !
خـــسته شده ام از آدم هایی که  برای صـــعود خودشان نردبانــت میکنند …. و وقـــتی که به اوج رسیدند برایـــشان غـــریبه ای میشوی گــــمنام . . .
خــــدایا می بیــــنی روزگــارمان را که چه سریع با ســیاهی ترکیب شده …. ؟
بیــــا و لــــطفی کن . . .
خودت رو ســـپیدمان کن در بـــرابر این هـــمه ظــلمت گــناه . . .
مگر خودت در کتاب آســـمانی ات نگفته ای که خداوند با صــابرین است ؟
بــــاشد صـــبر میکنیم در برابر این دردها , این غم ها . . .
ولـــی تــــو هم دســـتمان را رهــا مکن . . .
نـــگذار که غـــرق شویم در این دریای پــر عـــمق مشـــکلات . . .
خــــدایا
در زنـــدگی مهر کسی را در دلـــمان بیــنداز که همچون خودت مهــربان و بـا وفـــا باشد . . .
نـــگذار مهـــرمان پیـــش یک بــــی مهر جا بــماند . . .
نـــگذار درگیـــر کسی شویم که درگیر دیگری ست . . .
خـــدا جـــونم یک نـــگاهی به بـــندگانت بکن . . .
بـــبـــین
مــــا هم ، چون خودت تـــــنهاییــم . . .
پــــس هـــوایمان را در این تــنهایی ها و ســـردی های روزگار داشته باش . . .


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
پنج شنبه 30 مرداد 1393 ساعت 17:26 | بازدید : 606 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

دیار عاشقی هم شهر هرت داره !

    خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن

 آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک

می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت

آرام آرام خاکستر می شود …
  

  آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …

 

***

دلم میگیرد وقتی میبینم:

من هستم...

اون هم هست...

اما... قسمت نیست......


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
uar
پنج شنبه 30 مرداد 1393 ساعت 17:19 | بازدید : 760 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 

گـاهـی وقـت هـا 


حالـم 
ازخـودم کـه ایـن هـمه دوستـت دارم


بـهـم مـیـخـورد


عشـق یکــ طـرفه هـم حـدواندازه ای دارد

 

 

 

ﺍﯾـﻨـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﯾـﻬـﻮ ﺑـﺎﻫـﺎتــون ﺑـﺪ ﻣـﯿﺸـﻦ

 

ﺍﯾـﻨـﺎ ﺭﻭ ﺍﺫﯾـتــــ ﻧـﮑـنـیـن

 

ﺍﯾـﻨﺎ ﯾـﻪ ﺁﺩﻡ ﺟـﺪﯾـﺪ ﺍﻭﻣـﺪﻩ ﺗـﻮ ﺯﻧـﺪﮔـﯿـﺸـﻮﻥ

 

 

47626682493047677193.jpg

 

قلب من با تیغ کسانی زخم برداشت که

 

از آنها انتظار محبت داشتم

 

نه فراموشــی!!

 

23517040780060116284.jpg

 

آدمـی که بخواهـد بـرود . . .

 

مـیـرود !

 

داد نمیـزند که مـن دارم میـروم ! ! !

 

آدمـی که رفتـنش را داد میـزند . . .

 

نمیخـواهد بـرود !

 

داد میـزند که نگـذارنـد بـرود ! ! !


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
احضار جن
چهار شنبه 29 مرداد 1393 ساعت 16:31 | بازدید : 804 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )
سم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

دعا نویسی و جن گیری:

پاسخ را نیک بخوانید و با دقت و ثبوت فکر بیندیشید

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ(البقرة/۱۰۲)

و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلما می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!!

اگر قرار بود هر سحر و وردی با یک اعوذ بالله باطل شود خداوند علوم غریبه را به ائمه نمی آموخت.

و اما بعد

روی سخنم با کسانیست که ورد نویسی و عوالم غریبه را کوچک و حقیر میدانند

بدانید و آگاه باشید حقیرید اگر عوالم غیر را حقیر بدانید

در پاسخ کلامم اگر به جا به جایی تخت ملکه سبا اشاره کنید آنگاه باید بگویم از علم بدورید

و اما بعد

برای طلسم نباید بهیچ وجه لغت دعا نویسی یا ذکر استفاده شود

زیرا این دو کلام مقدس بری هستند از دخول به دروازه ظلمت

اما اکنون بنا دارم کمی پرده های علوم را کنار بزنم در حدی که هیچ یک راه به خطا نروید

هم اکنون نیز با تاکید میگویم در راهی که خیری نیست هرگز وارد نشوید زیرا تا پایان عمر تاوان میپردازید

با توجه به نص و روایات اجنه بر دو بخش تقسیم میشوند

برادر مومن ما

و گروهی شیاطین جن که کافرین هستند

بخودی خود و بصورت عام توان اجنه از انسان بیشتر است

و یقینا اجنه خیر قدم بدنیای ما نمیگذارند مگر در صورت شرفیابی خدمت ولی،وصی ، حجت خداوند و ….

در غیر اینصورت اذنی بر ورود ندارند

اما کفار جن

ایشان بر دو دسته عمده منقسم میشوند

شیاطین روز
شیاطین شب

شیاطین روز سعی در وسوسه نفس و انسان دارند

و شیاطین شب سعی در ترس و تشویش

یقینا برای شما پیش آمده است که شبی حس کنید تحت فشاری هستید یا چیزی در نزدیکی شماست و قدرتی بر فعلی ندارید

حکم خداوند است بر دوری از برخی اعمال

جنب به بستر نروید
شکم پر به بستر نروید

شب حتما با آیاتی از قرآن به بستر بروید(همچون ۷ بار سوره ناس- ۳ بار سوره توحید و …) اینان نشانه هایی بر قدرتی دست یابی اجنه بر انسان است

اما برای اینکه از بحث اصلی دور نشویم بنده این بحث را وا مینهم و به بحث طلسم میرسم 

طلسم بر دو قسم است

قسم عمده و اکثرا نشخوار

قسم دوم طلسمات جنی

قسمت اول را رمالهای عوام شامل میشوند که حتی نمیفهمند پا در کفش چه کرده اند و اگر بدانند و ببینند از ترس جان میدهند

و اما قسم دوم

برای هر چیزی وردی وجود دارد که میتوان به آن متوسل شد و اجنه را به وکالت گرفت

طمطم هندی لعنة الله علیه میگوید

برای کسب رضایت اعاظم اجنه باید تحفی اهدا نمایید و هیچ بهتر از روح و جان خوتان نیست

(توضیح:طمطم هندی بزرگترین و شهیر ترین جنگیر هند است)

اما بعد

کسی که قصد در تسخیر اجنه شر مینماید میبایست چند شرط را داشته باشد

ترس نداشته باشد زیرا بعضا ترس سبب مرگ میشود

دوم از ضمیر ایمانی تهی باشد

زیرا کسی که نور ایمان در ضمیرش باشد هرگز دست به چنین فعل تاریکی نمیزند

سوم برای قرابت بهتر باید صورت خویش را بتراشد و بعضا سر خود را

زیرا سبب نزدیکی بهتر اجنه میشود

اینکه میبینید کاهنین معابد اکثرا یا موی در سر و صورت خود نمیگذارند یا اینکه شوریده و بی نظم اند بهمین سبب است

و دیگر لوازمی که نیاز است
صفحه شطرنج
آب
آیینه
اینها موارد اولیه آن است

و هر چه فعل بزرگتر باشد موارد بیشتری نیاز میشود

همچون ستاره ۵ پر

برای همین است که بسیاری از مطلعین عوالم غریبه اعتقاد بر این دارند که ۱۱ سپتامبر یک مراسم مذهبی بسیار بزرگ بود برای باز شدن درگاهی دائمی

اما درگاه چیست

راه ورود اجنه به عالم ماده

اینها را عرض نمودم که مقدماتی را از این علوم بدانید و فریب نخورید و ساده نیندیشید

اما برای ابطال طلسمات چه باید کرد

برای ابطال هر چیز راهی ست که میتوان آن را مستقیما در میان احادیث یافت نه چیز دیگر

عزیزان و نیکان

هر ورد و طلسم علائم مخصوص بخود را دارد

و برای ابطال آن راهی جز تمسک به روایات نیست

بصورت سربسته عرض مینمایم

اگر برای ابطال طلسمات تنها به آیت الکرسی و … بسنده نمایید مطمئنا خود را بوادی فنا راهنمایی نمودید

در ابتدای بحث آیه ای آوردم که اکنون از آن بهره میبرم

اگر آیت الکرسی و ان یکاد نوع بشر را بسنده میکرد یقینا هاروت و ماروت همان را می آموختند

در برخی خانه ها اجنه ورود پیدا میکنند و در برخی نمیتوانند ورود پیدا کنند
انکه براحتی وارد میشوند خانه هایی ست که در آن سگ،گربه،موش و خوک نگه داری میشود
و بر دیوارهایش تار عنکبودت باشد
و یا سقف بلندی داشته باشد
پس اگر این شرایط نباشد ورود سخت میشود
دلیل اینکه این شرایط ورود را آسان میکند این است که فرشتگان در این خانه ها رفت و آمد ندارند
و جایی که نور نباشد ظلمت است

و اما برای محکم کردن سپر

تلاوت مداوم قرآن زیرا تاریکی اذن ملاقات با نور را ندارد

نگه داری قرآن در منزل و یا هر مکان مورد نظر

تذکر :

دلیل اینکه در حاشیه سقف مساجد آیات قرآن است همین مطلب است
زیرا اجنه علاقه به زندگی در خانه ها با سقف بلند دارند

و اما بعد

اینها تنها راههای کلی برای دفع شر است

ولی اگر شری پیش آمد راههای ابطال آن متفاوت است

سعی کنید از هر چیزی که تاریکی ست بپرهیزید زیرا روح محتاج نور است و اگر تاریک شد میهمان تاریکیست

شبها که می خوابید و وقتی در منزل نیستید حتما یک چراغ در منزلتان روشن باشد
منزل را تاریک نکنید
شیاطین حتی از نور معمولی هم بیزارند

کسانی که به نزد دعا نویس می روند و دعاهای عبری می گیرند اکثرا دعوات شیاطین را می گیرند
اگر یک دعا نویس گفت کمی از خاک منزلتان را بیاورید مبادا این اشتباه را بکنید
کلا از لحظه ای که شخص اراده رفتن به نزد دعا نویس می کند از حفظ الهی خارج می شود 
بعدش هم دیگر حسابش با شیاطین اطراف دعا نویس است مگر اینکه مولا علی علیه السلام شفاعتی کند و به داد برسد

البته اوراد جنی تنها به زبان عبری نیست

بنده مکتوباتی در دست دارم که نشان میدهد اوراد به خط عبری،آرامی،پارسی پشتو و حتی عربی نیز وجود دارد

بنابرین تنها میتوانم عرض نمایم حماقت محض است نزد دعا نویس و جنگیر رفتن

زیرا درگاهی گشوده میشود که غوغاییست.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
سوختم
جمعه 17 مرداد 1393 ساعت 11:36 | بازدید : 609 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

عاشم شدم سوختم وفا خبر ندارد

دلتنگم نگاره اسان نفس ندارد

در اسمان هفتم دیدم که تنها هستم

اکنون که نیستی جانم می را من پرستم 

کاش دیدی که رفتی اشکی که جا گذاشتی 

اکنون که تنها هستم جانم توان به دستم

روزگار نچرخد در اتشی که هستی 

روزگاران بچرخد آتش دهد به دستت

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دلم
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 21:10 | بازدید : 642 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0