عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنهاها و آدرس loverose.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1106
:: کل نظرات : 37

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 200
:: باردید دیروز : 289
:: بازدید هفته : 1588
:: بازدید ماه : 5398
:: بازدید سال : 73987
:: بازدید کلی : 232208

RSS

Powered By
loxblog.Com

روح . چن . جن . ارواح . شیطان . خدا . ترسناک

جن
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 15:29 | بازدید : 788 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

 

ارتباط با جن,جن و اجنه,جن چیست

اولین انسانی که خلق شده حضرت آدم (ع) می باشد و همه ی ما از نسل آن حضرت هستیم و آن حضرت را ابوالبشر یعنی پدر تمام انسان ها می گویند . آیا اجنّه هم این چنین پدری دارند که دیگر اجنه از نسل او باشند ؟

بلی ، اجنه نیز دارای پدری هستند که اولین مخلوق جن می باشد و نام او « شومان » است . در روایتی شخصی از حضرت علی (ع)  پرسید : « پدر اجنه کیست ؟ » حضرت در جواب آن شخص فرمودند : « نام پدر اجنه ، شومان است . »

اجنه از نظر خلقت و ترکیب همانند انسانها که دارای شکل ها ، نژادها و رنگهای مختلف هستند ، دارای انواعی هستند که از جمله آنها عبارتند از :

1. جن : « اذا اراد العرب الجنّ خالصاً » ، وقتی عرب وجود جن را به تنهایی در نظر بگیرد لفظ جن را بکار می برد .

2.  عامر : به گروهی از اجنه گفته می شودکه با مردم نشست و برخاست دارند و با آنان زندگی می کنند .

3.شیطان : به گروه بد ذات و خبیث اجنه گفته می شود .

4.عفریت : به آن گروه از اجنه می گویند که دارای مقام و منزلت والایی بوده و از قدرتهای فوق العاده ای بهره مند هستند . از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : « اجنه امیرانی دارند که به آنها عفراء می گویند .»


اگر از قدرت تسلتطون به جن ها مطمینید.میتونید حتی فکر تمسخر رو هم از ذهنتون بیرون کنید.

از دخالت جن ها در زندگیتون نکرانی ندارید ز برای ارتباط با جن ها هنوز هم مصر هستید.

باید با یکی دیگر از ملزومات این ارتباط آشنا بشید.کسانی که قصد ارتباط با جن ها رو دارند. باید اعصاب و قلب قوی داشته باشند.صحنه های دلخراش و ترسناک‌:آشفتشون نکنه.و جرات زیادی داشته باشند.

جن ها موجوداتی بی اندازه حساس هستند.واکثرا اخلاق تندی دارند. محبت و حشمشون در منتها درجه است. برای همین باید در مورد جن ها با احتیاط زیادی رفتار کرد.
در علوم خفیه هم پله پله و مرحله به مرحله سطح آگاهی و قدرت بالا میره.
در شروع هر مرحله حقایق تلحی در مورد ارتباط با دنیای {ماورالطبیعه}به شما گفته میشه و بعد
شما باید تصمیم بگیرید که ادامه بدبد و به مرحله بالاتر برسد یا نه.
مطالب ارتباط با جن.ذره ای از همون حقایق تلخ هستند. و مینویسم تا این شوق و اشتیاق اولیه که طبیعیه و در همه نو آموزهای علوم خفیه هست. کمی تعدیل بشه. شما در هیچ کتابی نمی توانید مطالبی راجع به محدودییتهای ارتباطی که جنها ایجاد میکنند پیدا کنی.

تنهایی در زندگی شخصی. ازدواج برای کسانی که وارد دنیای جنها بشن خطرناک و سخته. اولن بخاطر اینکه ممکنه مجبور به مخفی کردن تمام حقایق و مکنونات قلبی و آگاهی ها از همراه زندگیتون باشید. بعد هم بخاطر اینکه هر خطای کوچکی که باعث دلخوری یا دشمنی جنها بشه، خطری برای زندگی خانواده و عزیزان شماست.خودخواهی نیست که آدم برای تنها نبودن خودش دیگری رو با خطر مرگ روبرو کنه؟ بگذریم از عوارض دیگه ی این وادی که مثلا می تونه شما رو دچار مشکلی مثل "پرش" کنه که اون وقت تحمل کردن موجودی که معلوم نیست خودشه یا در حال "پرش" صبوری زیاد می خواد!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جن چیست
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 15:28 | بازدید : 559 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

جن جانوریست دارای شعور؛ و فیزیکی غیر ارگانیک ؛ که از لحاظ شان وجودی ؛ از دید ادیان پایینتر از انسان و بالاتر از حیوان جای می گیرد .در فرهنگ فارسی به آن دیو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتین demon یا jinn نام گرفته است. جن به معنای چیزی است که؛ پوشیده شده ؛و منظور پوشیده ماندن او از حواس ماست.

 

2- خصوصیات فیزیکی جن از دید انسان؛ اعجاب آور است. عنصر اصلی وجودی جن آتش است و به علت نداشتن عنصر خاک ؛در وجودش مانند بارباپاپا ؛می تواند به هر شکل و اندازه ای تبدیل شود. و بسیاری از چیزها را در یک آن ؛جا به جا کند .همچنین سرعت نقل مکان بسیار بالایی دارد. می تواند مثلا ظرف 5 دقیقه فاصله بین لاهور و تهران را طی کرده و برگردد.

3- جن ابزار ساز نیست ؛ وبه علت خصوصیات فیزیکی منحصر بفرد ؛قادر است در هر مکان و شرایطی زندگی کند ؛وبرای همین به خانه و مسکن نیازی ندارد. زیرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نیست .جن به وسایل حمل و نقل بی نیاز است ؛ و از اینجا می توان فهمید که جن ها دارای صنعت و تکنولوژی نیستند ؛ و شهر و کاشانه ای ندارند مکان معمول زندگی آنها کوه وجنگل و دشت است.

4- جن مانند همه جانداران غذا مصرف می کند . اما به مقداری بسیار کمتر از انسان.

5-جن ها مثل انسان جنسیت ونر یا ماده دارند . تولید مثل می کنند و تشکیل خانواده می دهند ؛ و به صورت جماعت زندگی می کنند و جامعه ندارند.

6- جن نسبت به انسان زیاد عمر می کند . حدود 1000 سال به بالا .جن هایی که در سوره ی جن از آنها نام برده شده ؛ که وقتی اولین بار آیات قرآن را شنیدند ؛ از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب می شدند ؛ احتمالا هنوز زنده اند . جن ها مانند انسان دانا و نادان ؛ .فرمانده و فرمانبردار ؛ ارباب و بنده ؛ کافر و متدین ؛ شفیق و شرور دارند.وقتی که مردند از بین میروند و نیازی به قبر و گورستان ندارند.

7- جن دارای عقل است . اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفی و خلاقیت هنری .عقل جن به معنای قوه ی ارزیابی امور روزمره یا همان عقل معاش ؛ و قوه تشخیص است ؛ به اضافه هوشی سرشار ؛ اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و یافتن گذشته و آینده.

8- جن ها مانند انسان نامگذاری می شوند ؛ و دارای اسم و رسم و شهرت هستند دارای زبان خاص ؛ و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدمیان.

9- معروف ترین جن ؛ ابلیس ؛ یا همان شیطان نام دارد ؛ که وصف حال او را شنیده اید ؛ که چون بسیار در قرب به حق کوشید به جایگاه فرشته های مقرب رسید ؛ اما چون حاضر به سجده بر انسان ؛ یعنی شریک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد.

10- جن در شرایطی قادر به تسخیر انسان ؛ و انسان در شرایطی ؛ قادر به تسخیر جن است . انسان مسخر شده را مجنون؛ یا دیوانه ؛یا دیو زده ؛ و جن تسخیر شده را ؛موکل می نامند. گویند خود جنیان بر سه قسمند: دیو.؛جن وپری ؛که از لحاظ مکانی ؛ مادون فرشته هستند.

11- جن می تواند در مواردی تربیت شده ؛ به انسان خدمت کند. چنین سنتی در میان جنگیران ایران و پاکستان و هند وجود دارد . اما به طور کل ؛ نه بودا ؛ نه دالای لاما ؛ نه اولیا الله ؛ و نه عرفا و نه پیامبران هیچکدام ؛به مدد خواستن از موجوداتی که مثل انسان ؛خطا و اشتباه و گناه می کنند ؛توصیه نکرده اند اما همگی؛ وجود آنها را تایید کرده

ها و بدن شخصیت های ضعیف ؛رفت و آمد می کنند. یکی از راه های دور کردن جنهای مزاحم ؛خواندن و آویختن 4 آیه از قران است ؛ که با قل شروع می شوند . و بسیاری ادعیه ؛که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرور چیست12- جنیان مانند امواج رادیویی و ماهواره ای ؛با ما هستند ظاهر نمی شوند ؛اما حاضرمی شوند و بعضی از انها ؛درخانه!؟

13- جن ها ؛ بعضی از ما را؛ به شکل همزاد و کرده اند .غیر همزاد دوست دارند؛ کمکمان می کنند ؛همینطور جواهرات و اشیای قیمتی ما ؛ازجمله انگشترهایی با نگین سنگ (مخصوصا عقیق)را بسیار دوست دارند (و مخصوصا اگر بر آن آیات و اوراد حک شده باشند) .اگر دوستمان داشته باشند و سخنی با ما داشته باشند ؛بیشتر به خوابمان می ایند و دلسوزی خود را اعلام می کنند .خیلی از آنها خدمتگذار ارواح اولیا هستند و دست ما را گرفته اند و خیلی ها هم به کردار اکثر آدمیان اهل شیطنت.بیشتر آنها بی ضررند و مثل ما گرفتار این دنیا و درگیر و دار تقدیر خویشند.

14- اما آنان که ماورای طبیعت ؛ و موجوداتش را باور ندارند؛ چند دسته اند:

کسانی که آنچه که نمی بینند را باور ندارند . اینها معمولا فقط آنتی تزقصه های جن وپری مادربزرگ ها هستند؛ که حتی زحمت دانستن کوچک ترین اطلاعاتی جز نقد داستان گرمابه های تاریک وکوتوله های پاسمی و عروسی جن ها رابه خودشان نداده اند. این تیپ آدمها از 7 سالگی که مادر بزرگه داستان های جن وپری را برای ترساندن و خواب کردنشان تعریف می کرده ؛هنوز زیر لحاف هستند.و یا اینکه هارد دیسک کوچکشان از مسئله پر شده و دیگر تاب و یارای درک و پذیرش راز را ندارند.گروهی چهار تا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا دیده اند.و گروهی که پوچ هستند: کسانی که خویش را منکرند چه رسد به ماورای خویش . و گروه آخر کسانی که جنها ؛ دستشان می اندازند و در مجالس احضار ارواح ؛در نقش یک روح برایشان شیرین کاری می کنند ؛تا فردا در مدح روح ؛کتاب چاپ کنند و جایزه بگیرند.

جن برای انسان ؛ از انسان خطرناک تر نیست . همانطور که انسان برای کوسه ؛ از کوسه خطرناک تر است!(در تاریخ بشر حتی یک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالی که فقط در دوره حکومت استالین 35 میلیون روس به قتل رسیدند آمار کشتار جنگ های مذهبی صلیبی و جنگ های جهانی و قومی و قبیله ای پیش کش) در حقیقت هیچ چیز ؛ هراس ناک تر و هوس ناک تر از انسان نیست ؛ که به قول توماس هابز :انسان گرگ انسان است.

15- در کل؛ و بدون در نظر گرفتن موارد خاص ؛ آنها به ما کاری ندارند .ماهم به آنها کاری نداریم . ازدود و دم و سر و صداهای شهر و بوی فاضلاب و ...... فراریند .مثل ما کار و مکافات دارند. و دست آخر اینکه ؛به عقیده من: با تمام این اوصاف ؛تفاوت اساسی با ما ندارند زیرا که : آنها هم رنج می کشند.

 

یکی بودن پیامبران جن و انسان

برای درک بهتر این موضوع از معنی آیه 130 سوره انعام استفاده کردم که این موضوع رو اثبات می کند:

« ای گروه جن و انسان آیا پیغمبرانی از شما به سوی شما نیامدند و آیات مرا بر شما نخواندند؟ و شما را به دین حق دعوت نکردند؟....»

آیا جن علم غیب دارد؟؟؟

قابلیت های موجود در جن ناشی از نوع خلقتش می باشد مانند پنهان و به دور از چشم ، طی مسافت کردن و... این تصور را در ذهن انسان ها ایجاد می کند که این موجودات از عالم غیب آگاهند ولی حقیقت آن است که تنها خداوند است که آگاه غیب می باشد. البته بسیار دیده شده در جریان همین احضار روح که ما آن را احضار جن می دانیم ، جنیان توانسته اند پاسخ های درست ومناسبی را ارائه دهند که آن را نباید ناشی از علم غیب آنان دانست زیرا جن ها از آن جایی که به راحتی می توانند طی طریق کنند می توانند از هم نوعان خود که در جریان اجرا قرار دارند پاسخ را جویا شده و به شخص رابط اطلاع دهند و یا از امکانات دیگری استفاده کنند که ما از آن بی خبریم.به هر حال علم غیب چه برای انسان و چه برای جن منتفی است مگر برای عده ای خاص که از طرف خداوند این توانایی برایشان ممکن می شود.

ترس از جن

آیا باید از جن ترسید؟ برای درامان ماندن ازآنها چه باید کرد؟؟

ظرفیت و عکس العمل ها ی انسان ها در ارتباط با موجودات ناشناخته بسیار متفاوت و غیر قابل پیش بینی است. موارد زیادی از بیماران روان پریش دیده شده اند که بیماری خود را ناشی از دیدن این موجودات می دانند و از سوی اطرافیان جن زده لقب گرفته اند.

مسلم است که وحشت ، ترس و اضطراب بیش از حد موجب بسیاری از اختلالات روحی و روانی خواهد شد. شاید بهترین راه برای در امان ماندن از آزار جنیان بالا بردن دانش و آگاهی نسبت به آنهاست چرا که جنیان نیز مانند انسان خوب و بد دارند و از آنجایی که در میان انسانها زندگی می کنند و تعدادشان بسیار زیادتر از انسان هاست دیدار آن ها بر هیچ کس غیر ممکن نیست ولی چه بسا بسیاری از اختلالات روحی ، روانی که به جسم هم آسیب جدی وارد می سازد، ناشی از دیدار با یک جن خوب و نیکوکار بوده و تنها ترس از دیدار با این موجود فرد را دچار عارضه ساخته و هیچ قصد و عمدی از سوی جنیان در کار نبوده است

 

مطالبی بسیار جالب در مورد جن!!!

کی از موجودات نادیدنی جن است. جهان ما برای جن قابل رویت و لمس است ولی جهان جن برای ما انسانها قابل رویت و لمس نیست این موجودات بر سه قسم پری و جن و دیو تقسیم می شوند که در عرض هم و از مخلوقات کره زمین هستند :
1 - دیوها پست ترین نژاد خاکستری رنگ و خشن اند و چشمانشان حد وسط افقی و عمودی است.
2 - جن ها نژاد متوسط و مثل آتش سرخ رنگ هستند و چشمانشان عمودی است و پاهایشان کوتاه و گرد است چیزی شبیه سم نه اینکه سم واقعی باشد.
3 - پری نسبت به آن دو از نظر خلقت برتری دارد و پری ها سفید و بسیار زیبا هستند مثل انسانهای سفید پوست چشمشان مثل چشم انسان افقی است . هیکل و شباهت آنها تقریبا به اندازه انسان است با این تفاوت که دیوها ( غولها ) کمی درشت تر و جن ها کمی ریزتر از انسانها هستند و شکل کلی شان مثل انسان است و دو چشم و دو گوش و دهان و ... دارند.
دیو و جن و پری از هم جدا هستند داخل یک دیگر می شوند ولی کاری به کار هم ندارند و بین آنها جنگ و درگیری رخ نمی دهد.
جنیان غذا می خورند استخوان و ضایعات , غذای جنیان است و ممکن است از خوردنیها و آشامیدنیهای دیگری هم استفاده نمایند. ازدواج هم دارند و به صورت خانوادگی زندگی می کنند و جا و مکان برایشان مطرح نیست نر و ماده دارند , جفت گیری می کنند و مدت بارداری کمتر از انسان دارند و معمولا از هر شکم بیشتر از یک بچه متولد نمی شود .
وضع حمل آن ها آسانتر از بشر است رشد بچه سریعتر و بلوغ هم دارند و ولدشان مثل انسان زیاد نیست طول عمرشان بیشتر از آدمی است مرگ دارند , جسمشان فنا می شود و احتیاج به قبرستان ندارند.
سرما و گرما و درد ندارند اما لذت و خوشی و ناخوشی دارند , الفت خانوادگی و خارجی با هم دارند , کار و شغل ندارند .
اکثر حیوانات و جانوران آنها را می بینند و برایشان عادی است از این رو به آنها حمله نمی کنند و می توانند خود را به صورت انسان و غیر انسان در آورند آنها پدیده های بسیار لطیفی هستند و توان انبساط و انقباض خویش را دارند و در حالت عادی در حال انبساطند لذا دیده نمی شوند ولی اگر منقبض شوند می توان آنها را دید از آنها می شود عکس گرفت به شرطی که به این کار راضی باشند.
جنیان می توانند از در و پنجره بسته عبور کنند هرجا که هوا بتواند عبور کند جن ها هم می توانند عبور کنند آنها مثل امواج رادیو می توانند از شکاف درهای بسته و از هر منفذی بگذرند .
به علت نداشتن عنصر خاکی قوه طی الارض دارند و در آن واحد می توانند از یک طرف زمین به طرف دیگر بروند چون همیشه با ما در ارتباط و تماس هستند به همه زبانهای ما آشنایی دارند معایبی دارند بدتر از بشر ولی معایبی که انسان دارد آنها ندارند روزی که خداوند انسان را خلق کرد فاصله ای بین جنیان و بشر قرار داد که جنیان بدون اذن خدا اجازه نزدیک شدن و آسیب رساندن به آدمیان را ندارند و اصولا اعمال زشت انسان سبب صدمه به خود آنها می شود و جنیان از طرف خداوند اجازه و اذن اذیت کردن می یابند.
هوششان بسیار زیاد است و می توانند افکار را بخوانند ولی آینده و گذشته انسان را نمی دانند و قوه خلاقه ندارند و هر چه ذاتی و همان است که در خلقتشان گذاشته شده است . تا به حال چیزی اختراع نکرده اند.
حکم فقهی تزوج انسان با جنیان این است که علما در این باره اختلاف نموده اند عده ای گفته اند : جایز نیست زیرا ختلاف جنسی موجب امتناع است و بعضی دیگر گفته اند : ان النهی عن نکاح الجن )) پیامبر نکاح جن را نهی نموده که این نهی شامل کراهت هم می شود . بعضی از مشاهیر علمای اهل بیت و جماعت می گویند : با بودن شرایط نکاح بین جن و انس ازدواج مانع ندارد و جایز است.

جن ها دارای روح و نفس هستند و از بین خودشان پیامبر ندارند و بایستی از دستورات پیامبر آدمیان پیروی کنند چنانکه عده ای از آنها به حضرت مسیح گرویدند و عده ای دیگر به حضرت محمد ( ص ) و بعضی از آنها از دستورات خداوند سرپیچی می کنند آنها هم خوب و بد , ظالم و مومن دارند . دارای مذاهب گوناگونند .
عبادتشان طبق همان عقیده ی دینی است که دارند , مثلا جن های مسلمان نماز می خوانند و روزه می گیرند و وظیفه دارند تمام آداب را بجا آورند به خدمت پیامبر و ائمه هدا می رسند و مسائل دینی و حلال و حرام خود را می پرسند . سعد اسکاف می گوید : به منزل امام باقر ( ع ) رفتم ... اشخاصی از اتاق امام خارج شدند که مانند ملخهای زرد بودند و پوستین در تن داشتند و از زیادی عبادت لاغر شده بودند ... امام فرمود آنها برادران تو از طایفه جن هستند که به خدمت ما می آیند و مسائل دینی و حلال و حرام خود را از ما می پرسند.
سدیر صیرفی نقل می کند : امام باقر در مدینه به من سفارشهایی فرمود , از مدینه بیرون رفتم... بعد از آنکه امام باقر ( ع ) به مکه آمدند به حضرتش عرض کردم فدایت شوم مردی نامه شما را آورد که مهرش خشک نشده بود فرمود : ای سدیر ما خدمتکارانی از جن داریم چون خواهیم کاری به فوریت انجام پذیر آن ها را می فرستیم.
خداوند احضار جن و روح را تحریم کرده و آن را از گناهان کبیره می شمارد زیرا انسان را از راه حقیقت دور کرده و به عیادت شیطان وادار می کند و سرانجام او را تباه خواهد ساخت. قرآن راجع به تسخیر جن و شیطان تنها از حضرت سلیمان یاد می کند که در سوره انبیاء آیه 82 آمده است (( برخی از شیطانها برای حضرت سلیمان غواصی می کردند و کارهای دیگری جز این انجام می دادند و ما نگهبان آنها بودیم )).
از این آیه فهمیده می شود جن هایی که در تسخیر سلیمان بوده اند از نوع جن های شریر و بد بوده اند .
جن مثل انسان دو نوع است : مومن و کافر , که مومنان از جن را شیطان نمی گویند ولی به کافران آنها اطلاق شیطان شده است .
برای دور کردن جن و شیطان باید به خدا توسل جست . جن به محض شنیدن ذکر ورد فرار می کند . وقتی (( بسم الله )) گفته شود اثر بد جنهای کافر خنثی می شود ذکر (( بسم الله )) در دفع و دور کردن شیطان و جن موثر است .

از امام صادق ( ع ) منقول است : هر کس معوذتین ( سوره های ناس و فلق ) را بسیار بخواند از وسواس و شر جن و انس محفوظ بماند .
از آن حضرت نقل است کسی که سوره جن را تلاوت نماید در زندگی دنیا هرگز آسیبی از جن و انس به او نرسد و مورد سحر و کید آنها واقع نشود .
آیه 59 سوره مریم را اگر بنویسند و بشویند و بر جن زده و مصروع بخورانند و یا به بازویش ببندند شفا می یابد .
(( بسم الله الرحمن الرحیم . فخلف من بعدهم خلف اضاعو الصواه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا ))
از حضرت علی ( ع ) منقول است هر که در سفر راه را گم کند فریاد کند (( یا صالح اغثنی یا بقول امام باقر (ع ) بگوید : یا صالح ارشدو نا الی

 

 الطریق رحمکم الله )) یعنی یا صالح ما را به راه برسان رحمت خدا بر تو باد بدرستیکه از برادران شما از جنیان شخصی است که صالح نام دارد از برای خدا در شهرها می گردد چون صدای شما را بشنود جواب گوید و راهنمایی نماید.
راوی می گوید : ما در سفری راه را گم کردیم و شخصی از ما دور شد و فریاد زد به نحوی که مذکور شد سپس برگشت و گفت صدای آهسته شنیدم که راه از جانب راست


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 15:27 | بازدید : 463 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

حرمانه نیوز نوشت: 
به اعتقاد اساتید دین از آنجا که در قرآن بر وجود جن تاکید شده، خرافات خواندن آن نفی قرآن و شرک محسوب می‌شود. در قرآن سوره ۷۲ سوره‌ی جن نام دارد و آیه‌های بسیاری به توصیف ویژ‌گی‌های این "مخلوقات" اختصاص داده شده است. 

مطابق آموزه‌های قرآن کریم جن مانند شیطان از آتش آفریده شده، اما مصداق "شر" به شمار نمی‌آید. در سوره حجر تاکید می‌شود که خلقت جن پیش از آفرینش انسان انجام شد. در سوره انعام آمده است که برای جن و انس رسولانی از جنس خودشان فرستاده شده تا احکام الهی را به آنها ابلاغ کند. برخی از علما از جمله محمد حسین طباطبایی و ناصر مکارم شیرازی (در کتاب‌های تفسیر "المیزان" و "نمونه") معتقدند که منظور از رسول در این آیه پیامبری از جنس جن نیست. 

جن خوب، جن بد 
آیت الله مکارم شیرازی اعتقاد دارد که «‌از خود جن پیامبر نبوده، بلكه انبیای الهی برای تبلیغ رسولانی از جن‎ها را مأمور تبلیغ می‎كردند و این از آیات اول سوره جن به خوبی روشن است.» 

به روایت قرآن جن‌ها مانند انسان خوب و بد و مومن و کافر دارند. افزون بر این جن توانایی‌های خارق‌العاده‌ای دارد که از انسان دریغ شده. برخی مفسران معتقدند که شیطان گونه‌ی پلید جن است. اعتقاد به وجود جن در بسیاری دیگر از دین‌ها نیز وجود دارد. 

مطابق آنچه در آیه‌های مربوط به سلیمان در قرآن آمده "جن خوب" حتا می‌تواند در خدمت پیامبران باشد و خدماتی به آنها بدهد که از عهده‌ی انسان برنمی‌آید. به عبارت دیگر جن، هم می‌تواند انسان را تسخیر کند هم ممکن توسط او تسخیر شده و به خدمت گرفته شود. از این منظر در چارچوب اعتقادات مذهبی مسلمانان، و برخلاف آنچه در ادبیات سیاسی ماه‌های اخیر رایج شده، "جن‌گیری" الزاما مترادف شیادی و کلاهبرداری نیست. 

استفاده از خدمات "جن خوب" 
به عبارت دیگر، به باور مسلمانان باید این امکان را پذیرفت که افرادی قادرند "جن بد" را طرد کنند و "جن خوب" را به خدمت بگیرند. میان علمای اسلام در مورد آگاهی جن از عالم غیب اختلاف وجود دارد. اما تقریبا همه معتقدند که چون جن می‌تواند فاصله‌های زمانی و مکانی را در چشم بر هم زدنی طی کند، امکان آگاهی از خبرهایی را دارد که انسان از آن بی‌اطلاع است. یکی از معروف‌ترین مسجدهای مکه "مسجد الجن" است که در غرب شهر قرار دارد. این مکان محل نزول جنیان محسوب می‌شود و خواندن دو رکعت نماز در آن برای حاجیان مستحب تلقی می‌شود. 

ورود "جن‌گیری" به ادبیات سیاسی 
کتاب‌های فراوانی در مورد جن نوشته و منتشر شده و در تمام تفسیرهای قرآن بخشی به این موضوع اختصاص دارد. شهید آیت الله مرتضی مطهری که یکی از نظریه‌پردازان اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی محسوب می‌شود، دو کتاب در مورد جن نوشته است. به باور مسلمانان جن به عالم نامحسوس تعلق دارد و اعتقاد به وجود آن نیازمند استدلال عقلی و علمی نیست.


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 15:24 | بازدید : 465 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )


                                                                         دخترم با تو سخن مي گويم

                                                                    گوش کن، با تو سخن می گویم:

   زندگي در نگهم گلزاريست

   و تو با قامت چون نيلوفر ، شاخه ي پر گل اين گلزاري

   من در اندام تو یک خرمن گل می بینم

   گل گیسو ، گل لب ها ، گل لبخند شباب

   من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم

   گل تقوا، گل عفت، گل صد رنگ اميد

   گل فرداي بزرگ، گل فرداي سپيد

                                                                         می خرامی و تو را می نگرم

                                                           چشم تو آينه ي روشن دنیای من است

                                                               تو همان خرد نهالی که چنین بالیدی

                                                      راست، چون شاخه سر سبز و برومند شدی

                                                         همچو پُر غنچه درختی، همه لبخند شدی

                                                          دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش

                                                                                همه گل چين گل امروزند

                                                                                     همه هستي سوزند

   کس به فرداي گل باغ نمي انديشد

   آنکه گرد همه گل ها به هوس مي چرخد

   بلبل عاشق نيست!

   بلکه گلچين سيه کرداريست

   که سراسيمه دود در پي گل هاي لطيف

   تا يکي لحظه به چنگ آرد و ريزد بر خاک

   دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک

   تو گل شادابي ‏

   به ره باد، مرو !!!

   غافل از باغ مشو

                                                                                         اي گل صدپر من!

                                                                        با تو در پرده سخن می گویم:

                                                               گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ

                                                                               گل پژمرده نخندد بر شاخ

                                                                           کس نگیرد ز گل مرده سراغ

   دخترم ، با تو سخن می گویم

   عشق دیدار تو بر گردن من زنجیری ست

   و تو چون قطعه الماس درشتی کمیاب

   گردن آویز بر این زنجیری

   تا نگهبان تو باشم ز "حرامی" هر شب

   خواب بر دیده من هست حرام

   بر خود از رنج بپیچم همه روز

   دیده از خواب بپوشم همه شام

                                                                                          دخترم، گوهر من

                                                                                          گوهرم، دختر من

                                                                            تو که تک گوهر دنیای منی،

                                                                          دل به لبخند "حرامی" مسپار

                                                                                     دزد را دوست مخوان

                                                                              چشم امید بر ابلیس مدار

   دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند ،

   همه گوهر شکنند

   دیو ، کی ارزش گوهر داند؟

   نه خردمند بود ،

   آنکه اهریمن را ،

   از سر جهل ، سلیمان خواند


                                                                          دخترم ، ای همه هستی من

                                                             تو چراغی ، تو چراغ همه شبهای منی

                                                                                                به ره باد مرو

                                                                      تو گلی ، دسته گلی ، صد رنگی

                                                                                      پیش گلچین منشین

                                                                        تو یکی گوهر تابنده بی مانندی

                                                                                      خویش را خوار مبین 

   آري اي دخترکم

   اي سراپا الماس ، از حرامي بهراس …

   قيمت خود مشکن

   قدر خود را بشناس

   قدر خود را بشناس

                                                                    " مهدي سهيلي "

 

   

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 15:23 | بازدید : 421 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

آمـــدم ای شــاه ، پنــاهم بده ✴ خــط امـــانی ز گنـــــاهم بده

ای حَــرمَت ملجــأ در ماندگـان ✴ دور مران از در و ، راهـم بده

ای گـــل بــی خار گلستــان عشــــق ✴ قــرب مکانی چـو گیاهــم بده

لایـــق وصـــل تــو که من نیستـم ✴ اِذن به یـــک لحظـــه نگـــاهم بده

ای که حَـریمـت به مَثَل کهـرباست ✴ شــوق وسبــک خیـزی کــاهم بده

تا که ز عشــق تـــو گدازم چو شمــــع ✴ گــرمی جان سوز به آهــم بده

لشگر شیطــان به کمیــن من است ✴ بــی کســم ای شــاه، پنـــاهم بده

از صف مـژگان نگهــی کن به مـن ✴ با نظـری ، یــار و سپـاهم بده

در شـب اول که به قبـــرم نهند ✴ نـــور بدان شــام سیـــاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی ✴ جمله ی حاجات مرا هم بده

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 15:22 | بازدید : 526 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمیکنم!
افسوس به دوروزه هستی نمیخورم
زاری بر این سراچه ماتم نمیکنم...
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا! 
زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز
شادم از این شکنجه خدا را،مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز !
ای سرنوشت،هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را!
منشین که دست مرگ زبندم رها کند فریدون مشیری

 

در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی
خطی نوشته بود:
"من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...

گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی ست.
هرگز
"نگرد! نیست"
سزاوار مرد نیست... فریدون مشیری

 

از همان روزی که دست حضرت قابیل 
گشت آلوده به خون حضرت هابیل 
از همان روزی که فرزندان آدم 
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید 
آدمیت مرد 
گرچه آدم زنده بود 
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند 
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند 
آدمیت مرده بود 
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب 
گشت و گشت 
قرنها از مرگ آدم هم گذشت 
ای دریغ 
آدمیت برنگشت 
قرن ما 
روزگار مرگ انسانیت است... فریدون مشیری

 

من نمیگویم درین عالم 
گرم پو، تابنده، هستی بخش 
چون خورشید باش 
تا توانی
پاک، روشن
مثل باران 
مثل مروارید باش فریدون مشیری

 

ای بینوا که فقر تو تنها گناه تست 
در گوشه ای بمیر که این راه راه تست 
این گونه گداخته جز داغ ننگ نیست 
وین رخت پاره دشمن حال تباه تست 
در کوچه های یخ زده بیمار و دربدر 
جان میدهی و مرگ تو تنها پناه تست 
باور مکن که در دلشان میکند اثر 
این قصه های تلخ که در اشک و آه تست 
اینجا لباس فاخر که چشم همه عذرخواه تست 
در حیرتم که از چه نگیرد درین بنا 
این شعله های خشم که در هر نگاه تست فریدون مشیری

 

من سکوت خویش را گم کرده ام 
لاجرم در این هیاهو گم شدم 
من که خود افسانه می پرداختم 
عاقبت افسانه مردم شدم 
ای سکوت ای مادر فریاد ها 
ساز جانم از تو پر آوازه بود 
تا در آغوش تو ، راهی داشتم 
چون شراب کهنه شعرم تازه بود 
در پناهت برگ و بار من شکفت 
تو مرا بردی به شهر یاد ها 
من ندیدم خوشتر از جادوی تو 
ای سکوت ای مادر فریاد ها 
گم شدم در این هیاهو گم شدم 
تو کجایی تا بگیری داد من 
گر سکوت خویش را می داشتم 
زندگی پر بود از فریاد من فریدون مشیری

 

چنان فشرده شب تیره پا که پنداری 
هزار سال بدین حال باز می ماند 
به هیچ گوشه ای از چارسوی این مرداب 
خروس ایه آرامشی نمی خواند 
چه انتظار سیاهی 
سپیده می داند ؟ فریدون مشیری

 

دور یا نزدیک راهش می توانی خواند 
هرچه را آغاز و پایانی است 
حتی هرچه را آغاز و پایان نیست 
زندگی راهی است 
از به دنیا آمدن تامرگ 
شاید مرگ هم راهی است 
راهها را کوه ها و دره هایی هست 
اما هیچ نزهتگاه دشتی نیست 
هیچ رهرو را مجال سیر و گشتی نیست 
هیچ راه بازگشتی نیست 
بی کران تا بی کران امواج خاموش زمان جاری است 
زیر پای رهروان خوناب جان جاری است 
آه 
ای که تن فرسودی و هرگز نیاسودی
هیچ ایا یک قدم دیگر توانی راند؟
هیچ ایا یک نفس دیگر توانی ماند ؟
نیمه راهی طی شد اما نیمه جانی هست 
باز باید رفت تا در تن توانی هست 
باز باید رفت 
راه باریک و افق تاریک 
دور یا نزدیک  فریدون مشیری

 

بهترین لحظه های روز و شبم 
لحظه های شکفتن سحر است 
که سیاهی شکسته پا به گریز 
روشنایی گشوده بال و پر است  فریدون مشیری

 

باز کن پنجره ها را که نسیم 
روز میلاد اقاقی ها را 
جشن میگیرد...  
هیچ یادت هست 
که زمین را عطشی وحشی سوخت 
برگ ها پژمردند 
تشنگی با جگر خاک چه کرد 
هیچ یادت هست 
توی تاریکی شب های بلند 
سیلی سرما با تاک چه کرد 
با سرو سینه گلهای سپید 
نیمه شب باد غضبناک چه کرد 
هیچ یادت هست 
حالیا معجزه باران را باور کن 
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین... فریدون مشیری

 

قفسی باید ساخت 
هرچه در دنیا گنجشک و قناری هست 
با پرستوها 
و کبوترها 
همه را باید یکجا به قفس انداخت
روزگاری است که پرواز کبوترها 
در فضا ممنوع است 
که چرا 
به حریم جت ها خصمانه تجاوز شده است 
روزگاری است که خوبی خفته است 
و بدی بیدار است ... فریدون مشیری

 

گفته می شد هر که با ما نیست با مادشمن است 
گفتم آری این سخن فرموده اهریمن است 
اهل معنا اهل دل با دشمنان هم دوستند 
ای شما با خلق دشمن ؟ قلبهاتان از آهن است؟ فریدون مشیری

 

بر خاک چه نرم می خرامی ای مرد 
آن گونه که بر کفش تو ننشیند گرد 
فردا که جهان کنیم بدرود به درد 
آه آن همه خاک را چه می خواهد کرد فریدون مشیری

 

تاج از فرق فلک برداشتن ،
جاودان آن تاج بر سرداشتن :
در بهشت آرزو ره یافتن، 
هر نفس شهدی به ساغر داشتن،
روز در انواع نعمت ها و ناز،
شب بتی چون ماه در بر داشتن ،
صبح از بام جهان چون آفتاب ،
روی گیتی را منور داشتن ،
شامگه چون ماه رویا آفرین،
ناز بر افلاک اختر داشتن،
چون صبا در مزرع سبز فلک،
بال در بال کبوتر داشتن،
حشمت و جاه سلیمانی یافتن،
شوکت و فر سکندر داشتن ،
تا ابد در اوج قدرت زیستن،
ملک هستی را مسخر داشتن،
برتو ارزانی که ما را خوش تر است :
لذت یک لحظه "مادر" داشتن! فریدون مشیری

 

آیینه چون شکست 
قابی سیاه و خالی 
از او به جای ماند 
با یاد دل که آینه ای بود 
در خود گریستم 
بی آینه چگونه درین قاب زیستم  فریدون مشیری

 

چرا از مرگ می ترسید 
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید 
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید 
مپندارید بوم نا امیدی باز 
به بام خاطر من می کند پرواز 
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است 
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است...
بهشت جاودان آن جاست 
جهان آنجا و جان آنجاست... 
نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام 
زمان در خواب بی فرجام 
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند 
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید 
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست 
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو ،زور در بازوست 
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید 
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند 
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید 
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید 
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید 
چرا از مرگ می ترسید! فریدون مشیری


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 13:8 | بازدید : 501 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )


  با من کنون ز وسعت دریا سخن بگو
از رویش دوباره ی گل ها سخن بگو

کتمان مکن که سر به فلک میزند امید
از نخل پا گرفته ز خرما سخن بگو

باور مکن ز محبس تقدیر آمدی
از جلوه های عالم پیدا سخن بگو

دیگر مترس از خطر پنجه های موج
چون ساحلی به وسعت دریا سخن بگو

هستی شمیم عطر نفس های عشق بود
از عشق ، این سروده ی زیبا سخن بگو

دیگر مگو که تشنه ی آب است این کویر
در بارش سپیده ، ز صحرا سخن بگو

همزاد ، چشم خویش ز بیگانگی بشست
با او ، ز جلوه های ثریا سخن بگو.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 12:24 | بازدید : 460 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

عطر سیب

بُرده عِطر سیبِ یکدیگر چنان از هوشمان

می تراود قطره قطره مستی از آغوشمان

آن چنان از شربتِ لب های هم نوشیده ایم

کر شده گوش فلک از بانگِ نوشانوشمان

چون دومارِ - پیچ خورده زیر باران  - خفته ایم

آبشار گیسوانت ، ریخته بر دوشمان

تا نبیند رویمان ، چشمان شور آفتاب

جامه ای از جنس عُریانی شده تن پوشمان

پادشاهِ "بابِل " و  " عیلامِ " تن های همیم

عشق و لذّت ،  میوه هایِ باغ هایِ شوش مان

در شبِ وصلِ  "عطش آقا "  و  " بانویِ نیاز "

آفتاب و ماه می آیند دوشادوشمان

تا که در بازارِ طعنه هیچ حرفی نشنویم

بی خیالی ، پنبه را کرده فرو در گوشمان


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 12:24 | بازدید : 545 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

روزی هزار مرتبه بازنده میشوم

از بازی ظریف تو شرمنده میشوم

 اینبار فرق میکند اما به شوق برد

آماده جدال درآینده میشوم

موعود می رسد تو سفیدی ومن سیاه

بر شاه بی شکست تو تازنده میشوم

یک لحظه میخروشم و زورم نمی رسد

با این خیال خام که کوبنده میشوم

باران کیش های تو آغاز می شود

چون مرغ پرشکسته ی سرکنده میشوم

یکجا تمام قدرتم از دست می رود

تا کیش آن وزیر برازنده میشوم

می تازد اسب سرکش عشقت به هر طرف

وقتی که محو آن رخ تابنده میشوم

بی هیچ قلعه های مرا فتح می کنی

در خانه ی سیاه پناهنده میشوم

حالا میان صفحه ی تاریک زندگی

از مهره های سوخته آکنده میشوم

من مات می شوم به همین سادگی وباز

 

روزی هزار مرتبه بازنده میشوم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 12:23 | بازدید : 429 | نوشته ‌شده به دست دکتر مولایی | ( نظرات )

خون من ضامن دیدار تو شاید بشود ...

بیستون هیچ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
زده‌ام زیر غزل، حال و هوایم ابریست
هیچ‌کس مانع این بغض نباید بشود
بی گلایل به در خانه‌تان آمده‌ام
نکند در نظر اهل محل بد بشود ؟
تُف به این مرگ که پیشانی ما را خط زد
ناگهان آمد تا اسم تو ابجد بشود
ناگهان آمد و زد، آمد و کشت، آمد و برد
- او فقط آمده بود از دل ما رد بشود -
تیشه برداشته‌ام ریشه‌ی خود را بزنم
شاید افسانه‌ی من نیز زبان‌زد بشود
باز هم تیغ و رگ و ... مرگ برم داشته است
خون من ضامن دیدار تو شاید بشود ...



آغاز عشق..!

اگر چه صبح سرآغاز عشق انسان هاست
ولی حکایت تلخی برای چوپان هاست
میان دل بستن بر نگاه هرزه ی میش
به فکر حمله ی خونبار تیز دندان هاست
به گرگ قصه بگو جنگ را شروع کند
که نیزه های اهالی اسیر قرآن هاست
که ماه هرزه ی اینجا هنوز شوال است
و جای فردوسی ها درون میدان هاست!
به پای کوچک کوچه شبانه قفل زدند
و شهر جای عبور -فقط- خیابان هاست!
نگاه خیره ی ماهی به تنگه ها خشکید
خبر نداشت که جفتش اسیر جریان هاست
تو را میان خرافات و فال گم کردم
ولی هنوز امیدم به عمق فنجان هاست

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0